مادر رعنا آرمند، مادر انتظاری، بتاریخ ۱۳۱۹ در محمودآباد بدنیا آمد. وی فرزند پنجم حوا و رمضان آرمند بود. وی به سال ۱۳۳۴ با خانلر انتظاری ازدواج کرد. ثمره این پیوند نُه فرزند پسر ودختر بود که فرزند اول عبدالحمید انتظاری و آخرین آن عبدالحمید(سهیل) بودند.
مادر رعنا، زنی زحمتکش و عاشق فرزندانش بود. وی از سال پنجاه که حمید وارد عرصه سیاسی شد و هم چنین در دوران قیام و پس از آن، پشتیبان حمید و سایر فرزندانش بود و با آنان در فعالیتهایشان همکاری می کرد . خانه مادر در محمودآباد بنوعی خانه تیمی گروه های سیاسی و از سال ١٣۵٨ خانه تیمی سازمان پیکار بود. خانه مادر رعنا، محل رفت و آمد فعالان پیکار در محمود آباد بود. فعالان پیکار در محمود آباد، مادر رعنا را مادر لنین صدا می کردند. وی زمانی هم که همرزمان فرزندانش در سال ١٣۶٠ به زندان افتادند، برای آنها و همبندی هایشان غذا و لبنیات می برد و بارها در این رابطه با زندانبانان درگیر شد.
بعد از آنکه حمید، فرزند بزرگ مادر رعنا به دلیل فعالیت سیاسی تحت تعقیب قرار گرفت و در تهران مخفی شد، به دیدن او می رفت. حمید را جمهوری اسلامی اوایل آذر ١٣۶٠ در تهران دستگیر و او را بعد از مدت کوتاهی بتاریخ ٢٨ آذر ١٣۶٠ همراه با چهار تن از رفقایش در زندان اوین اعدام و در نهان و بدون اطلاع خانواده اش در خاوران به خاک سپرد. مادر رعنا بعد از جان باختن حمید، به همراه چند تن دیگر از مادران؛ مادر یزدانی، مادر شاعری، مادر اسدی، مادر رودگریان، مادر خسروی، مادر کرمی و مادر سعادت به خاوران می رفت و در مراسم هایی که خانواده ها در آنجا برگزار می کردند، شرکت می کرد. مادر رعنا، پس از مدتی دچار بیماری آلزایمر شد و پس از دوماه بستری، بتاریخ ١۴ دی ١٣٩۵ در بیمارستان میلاد در تهران دیده بر جهان فروبست.
عبدالحمید انتظاری
حمید، فرزند ارشد مادر رعنا و خانلر به سال ١٣٣۶ در محممود آباد به دنیا آمد. وی در سن چهارده سالگی، زمانی که در سال پنجاه در دوره راهنمایی مشغول به تحصیل بود، به چپ گرایش پیدا می کند و افکار ضد سلطنتی پیدا می کند. پس از دادگاه و اعدام خسرو گلسرخی، به فعالیت سیاسی روی می آورد. او در سال ١٣۵٣ وارد مدرسه جامع ساری می شود، اما دو سال بعد به دلیل فعالیت سیاسی از این مدرسه اخراج می شود. حمید تحصیلاتش را در رشته تجربی در دبیرستان طبری آمل ادامه می دهد. او در سال ١٣۵۶ به شورش انقلابیون در امل می پیوندد.
ساواک علی صفری، همرزه حمید را در سال ١٣۵۵دستگیر می کند. بعد از این واقعه، حمید مخفی می شود. حمید و علی در سال های پیش از قیام، اعلامیه و نوار سازمان چریک های فدایی خلق را پخش می کردند. حمید بعد از تشکیل سازمان پیکار در اردیبهشت ١٣۵٨، به این سازمان می پیوندد و همراه با همرزمانش، تشکیلات پیکار را در محمودآباد تاسیس می کنند.
به دنبال حمله جمهوری اسلامی به سازمان های سیاسی، حمید به تهران می رود و در این شهر مخفی می شود، اما اوایل آذر ١٣۶٠ همراه با دو تن از همرزمانش دستگیر و بعد از مدت کوتاهی بتاریخ ٢٨ آذر ١٣۶٠ در زندان اوین به جوخه مرگ سپرده می شود و در نهان و بدون اطلاع خانواده اش در خاوران به خاک می شود.