مادر گلبس سلاجقه

مادرگلبس سلاجقه، مادر امیرشکاری، ٢ فروردین ١٣٠٨ در کرمان به دنیا آمد و روز جمعه ٢٩ دی  ١٣٩٧ در کرمان چشم از جهان فروبست.

مادر امیرشکاری، مادری مهربان و جسور و با استقامت، دادخواه و تاثیرگذار بر جنبش دادخواهی در ایران بود. هرگاه در تهران حضور داشت، همراه مادران و خانواده های خاوران بود. مادر امیرشکاری، همسرش را در سال ۱۳۴۶ از دست داد و او با امید به آینده‌ای روشن توانست فرزندان اش را به تنهایی بزرگ کند. مادر امیرشکاری مادر سه جان باخته؛ علی، سعید و حمید امیرشکاری است. داماد مادر، جعفر ریاحی را نیز جمهوری اسلامی در شهریور ۱۳۶۷ در زندن گوهردشت و در جریان قتل عام زندنیان در این زندان، اعدام کرد.

مادر امیرشکاری، در بیستم مرداد ١٣٩۶ سکته مغزی کرد. او تا حد زیادی بهبود یافت، اما ٢٩ دی ١٣٩٧ سکته قلبی کرد و نیم ساعت بعد از آن در بیمارستان جان باخت و قلب مهربانش، که در اثر سال ها درد و رنج ضعیف شده بود، از تپیدن باز ایستاد. 

حمید، پسر بزرگ مادر امیرشکاری بتاریخ ٢٢ خرداد ۱۳۶٢ در درگیری با عوامل جمهوری اسلامی در روستای آشی کلان در اطراف بوکان در کردستان جان باخت. خبر جان باختن حمید را بی بی سی اعلام کرده بود. پذیرش مرگ حمید برای مادر سخت بود. او فکر می کرد که ممکن است خبر درست نباشد. به همین خاطر برای یافتن حمید راهی کردستان شد. وقتی مادر به روستای خانقاه رسید، خانه به خانه رفت و عکس حمید را به اهالی روستا نشان داد. یکی از اهالی روستا حمید را می شناخت و به مادر گفت که فرزندش در اثر ترکش خمپاره به شدت زخمی شده بود. او را به منزل آورده بودند، اما نتوانسته بودند جان او را نجات دهند. پیکر حمید را مخفیانه به خاک می سپارند. مادر را به سرخاک حمید می برند، اما مادر هنوز نمی خواست قبول کند که حمید را هم از دست داده است. به همین خاطر راهی سلیمانیه در کردستان عراق می شود، سازمانی که حمید در رابطه با آن فعال بود، مرگ حمید را تائید می کنند. مادر از آن به بعد، هرسال در سالگرد جان باختن حمید، با سختی زیاد به روستای خانقا در کردستان که حمید در انجا به خاک سپرده شده بود، می رفت. سعید، پسر دوم مادر امیرشکاری را عوامل جمهوری اسلامی در در مرداد ماه پنجاه‌وهشت در کرمان ترور کردند. علی، پسر کوچک مادر امیرشکاری را جمهوری اسلامی در شهریور پنجاه‌وهشت در کرمان اعدام کرد.

حمید میرشکاری

حمید، ٢ مهر ۱۳۳۰ در کرمان به دنیا آمد. بعد از انقلاب به سازمان چریک های فدائی خلق پیوست و بعد از آن به فعالیت در رابطه با “چریک های فدایی” پرداخت. او بتاریخ ٢٢ خرداد ۱۳۶۰ در درگیری با عوامل جمهوری اسلامی در روستای آشی کلان در اطراف بوکان در کردستان جان باخت. روستائیان پیکر او را مخفیانه در روستای خانقاه به خاک سپردند.

سعید امیرشکاری

سعید، اول اسفند ۱۳۳۵ در کرمان. به دنیا آمد. او در شهر پابدانای کرمان کتابفروشی داشت.  عوامل رژیم کتاب فروشی وی را پیش از دستگیریش در روز ١٨ مرداد ۱۳۵۸، آتش زدند. سعید را بتاریخ  ٢٣  مرداد  ۱۳۵۸ آزاد کردند. عوامل جمهوری اسلامی چهار روز بعد از آزادی اش از زندان،  بتاریخ ٢٧ مرداد ١٣۵٨ در جاده باقرآباد کرمان ترور کردند. سعید در زمان شاه نیز با سازمان چریک های فدائیی خلق فعالیت داشت و تا پیش از آنکه به زندگی مخفی روی بیاورد، دانشجوی ادبیات دانشگاه تهران بود.

علی امیرشکاری

علی، دوم اسقند ۱۳۳٧ در کرمان به دنیا آمد. او بعد از قیام، در حالی که در دانشگاه کرمان به تحصیل در شته برق مشغول بود، به سازمان دانشجویان پیشگام و ابسته به سازمان چریک های فدایی خلق پیوست. علی را جمهوری اسلامی ٢٧ مرداد ۱۳۵۸ در کرمان دستگیر و شش روز بعد او را در نوزده سالگی، بتاریخ اول شهریور ۱۳۵۸ در زندان کرمان به جوخه مرگ سپردند.

جعفر ریاحی

جعفر، داماد مادر آمیرشکاری، در ١۵ مرداد ١٣٣٠ در تهران به دنیا آمد. او به همراه برادرش محمدصاق، در شهریور ۱۳۶۷ در زندان گوهردشت در جریان قتل عام زندانیان در این زندان، اعدام شدند و در نهان و پنهان در یکی از گورهای دسته جمعی در خاوران به خاک سپرده شدند. جعفر و محمدصادق از فعالان راه کارگر بودند. برادرشان علی، ١٣مهر ١٣۶٠ در رابطه با سازمان چریک های فدائی خلق ایران(اقلیت) دستگیر و در  تاریخ ٢٠ بهمن ١٣۶٠ در زندان اوین تبرباران شد. جعفر مهندس زمین شناسی بود، اما تا پیش از دستگیریش، جوش کاری می کرد. به دوازده سال حکم زندان داده بود، اما جمهوری اسلامی او را در تابستان شصت‌وهفت جریان قتل عام زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت، به دار آویخت. به محمدصاق چهار سال حکم زندان داده بودند و قرار بود آذر ١٣۶٧ از زندان آزاد شود، اما جمهوری اسلامی او را هم در تابستان شصت‌هقت در زندان گوهردشت به دار آویخت.