زندگینامه مادر شریفی

مادر پوراندخت مختاری گلپایگانی (مادر شریفی)، به سال ۱۳۱۰ در … به دنیا آمد و در تاریخ ١۴ اردیبهشت ١۴٠٠ در سن نود سالگی در اتر ابتلا به کرونا در بیمارستان فیروزگر تهران چشم از جهان فروبست. شانزده ساله بود که با فرج‌الله شریفی ازدواج کرد و تحت آموزش مادر وی به گلدوزی و بافندگی روی آورد.  چند سال بعد، تحت تأثیر برادرش منوچهر مختاری و همسرش به مسایل سیاسی- اجتماعی علاقمند شد و فعالیت اش را در ارتباط با سازمان زنان حزب توده آغاز کرد. پس از کشته شدن پسرش فرامرز شریفی در سال ۱۳۵۱، فعالیت اش بیشتر در همراهی با مادران و خانواده‌های زندانیان سیاسی و کشته شدگان و فعالان سیاسی بود. پس از کشته شدن پسر دیگرش فرزین شریفی در سال ۱۳۶۰، همراهی او در جنبش دادخواهی قوی‌تر شد و یکی از پایه گزاران “مادران و خانواده‌های خاوران” بود و فعالیت‌های موثری در برپایی گردهمایی‌ها و مراسم ها داشت و در این مراسم ها سکوت می‌داد و شجاعانه سخنرانی می کرد. او در دهه شصت هر هفته و بعدها هر دو هفته یک بار و چند سال اخیر جمعه اول ماه و در مراسم‌های جمعی شهریور و جمعه آخر سال حضوری فعال و دائمی در خاوران داشت. مادر شریفی شاهد اصلی تخریب خاوران با بولدوزر در صبح ۲۷ دی ماه ۱۳۸۷ بود و در این باره اطلاع رسانی کرد و برای شکایت به تخریب خاوران همراه مادران و خانواده‌های خاوران به بهشت زهرا رفت. او برای پایان دادن به سرکوب، کشتار و بی‌عدالتی یک دم از پای ننشست.

مادر شریفی، زنی توانمند و خوش سیما و مادری بسیار فعال و تاثیرگذار در جنبش دادخواهی ایران بود و با شرکت در مراسم‌های خانواده‌ها در منازل و در خاوران و دیگر گردهم آیی‌ها، با شوری وصف ناپذیر سخنرانی می‌کرد و شعر می‌خواند. او با تمام توان در زنده نگاه داشتن یاد و خاطره عزیزان جان باخته خود و دیگران تلاش کرد. مادر شریفی صدای دلنشینی داشت و در مراسم‌های یادمان جان باختگان با عشق و شوری فراوان شعر و ترانه می‌خواند و همه را به وجد می‌آورد.

مادر شریفی، روز پنج شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰، به درخواست خود در کنار فرزند جان باخته‌اش فرامرز شریفی، در قطعه ۳۳ بهشت زهرا به خاک سپرده شد. به دلیل شیوع گسترده کرونا در ایران، امکان گردهمایی بزرگ خانواده‌های خاوران و یاران و دوستداران او در بهشت زهرا میسر نبود، با این وجود، تعدادی از خانواده‌های خاوران و دوستان‌اش پیکر مادر شریفی را بدرقه کردند، یک دقیقه سکوت دادند و شعر و ترانه‌هایی که او دوست داشت، به یادش خواندند و مزار وی و پسر مبارزش فرامرز شریفی را گل باران کردند.

فرامرز شریفی پسر بزرگ مادر شریفی، در بهار سال ۱۳۲۹ به دنیا آمد. او تحصیلات متوسطه خود را در رشته ریاضی در دبیرستان خوارزمی تهران به پایان رسانید و با کسب رتبه اول ریاضی در کنکور سراسری، در رشته‌های فنی دانشگاه پلی‌تکنیک و معماری دانشگاه تهران پذیرفته شد. او نقاشی زبردست بود و نقاشی‌هایش در منزل مادر شریفی خودنمایی می‌کرد. او عضو سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران بود و به عنوان اولین کار سازمانی‌اش، ” آرم ” سازمان را طراحی کرد که آرم رسمی سازمان شد. فرامزر در هفتم مرداد سال ۱۳۵۱ در درگیری مسلحانه با عوامل ساواک در خیابان سلیمانیه تهران، به همراه دو تن از هم رزمانش فرخ سپهری و مهدی فضیلت کلام کشته شد.

فرزین شریفی پسر دوم مادر شریفی، در شهریور ۱۳۳۳ به دنیا آمد. او تحصیلات متوسطه خود را در رشته ریاضی در دبیرستان خوارزمی تهران به پایان رسانید. او نیز در کنکور سراسری در رشته معماری دانشگاه ملی ایران قبول شد و در بخش طراحی بسیار توانمند بود. او هم‌چون برادرش شور مبارزه و عدالت‌خواهی در سر داشت و پس از انشعاب بزرگ در سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران، عضو شاخه اکثریت این سازمان شد. فرزین شریفی در سال ۱۳۵۹ در سن ۲۶ سالگی با فرزانه فرخ ابراهیمی ازدواج کرد و دیری نگذشت که در صبح ۵ مهر ۱۳۶۰ در خیابان جمهوری، زیر پل کالج، مقابل دفتر کارش، شاهد درگیری مسلحانه سپاه و مجاهدین بود و دستگیر شد. جنایت کاران جمهوری اسلامی شب روز دستگیری‌اش، او را بدون محاکمه اعدام کردند. از فرزین و فرزانه یک پسر به نام پویان به یادگار مانده است.

منوچهر مختاری گلپایگانی برادر مادر شریفی؛ متولد ۱۳۰۷ و فعال سیاسی بود. او در دانشکده افسری، با تنی چند از افسران حزب توده آشنا و شروع به فعالیت زیر زمینی نمود. تهیه و تدوین بخشی از مقالات روزنامه “مردم” ارگان حزب توده ایران به عهده او بود. با لو رفتن سازمان نظامی حزب توده، وی به همراه چند تن دیگر از افسران در سوم شهریور سال ۱۳۳۳ دستگیر شد و در زندان قصر زندانی بود. پس از اعدام دست جمعی تنی چند از افسران حزب توده، از منوچهر مختاری درخواست شد تا با نوشتن ندامت‌نامه، از مرگ رهایی یابد، اما او بر مواضع خود ایستادگی کرد و  به اعدام محکوم شد. منوچهر مختاری گلپایگانی در ۲۶ مرداد سال ۱۳۳۴ در سن ۲۷ سالگی به جوخه اعدام سپرده شد. او ستوان یکم و عضو هیات دبیران سازمان افسران حزب توده بود.  از وی و همسرش یک پسر به نام بابک به یادگار مانده است.