گزارش بیست‌وسومین جلسه دادگاه حمید نوری

امروز جمعه ۱ اکتبر ۲۰۲١ برابر با ٩ مهر ۱۴۰۰، بیست‌وسومین جلسه رسیدگی به اتهامات حمید نوری، کمک دادیار سابق زندان گوهردشت و یکی از عوامل کشتار زندانیان سیاسی در این زندان در تابستان ۱۳۶۷، در دادگاه استكهلم برگزار شد.

فریدون نجفی آریا امروز نیز دوباره در مقابل دادگاه از طریق مجازی/تصویری حاضر شد و به سئوالات وکیل مشاورش، وکلای مدافع حمید نوری و دادستان پاسخ داد.

در ابتدا، رئیس دادگاه به نجفی آریا خوش آمد گفت و دستور داد تصویر وکیل مدافع‌اش یوران یالمارشون را به وی نشان دهند.

یالمارشون: شما دیروز تعریف کردی بعد از بازجویی پلیس یادداشت‌های‌ات را مرور کردی. شما گفتی تمام مدت سعی کرده بودی خاطرات زندان را فراموش کنی. می‌خواهم بدانم چه چیز باعث شد پس از صحبت با پلیس سوئد، به یادداشت‌های‌ات مراجعه کنی. چرا؟

فریدون نجفی آریا به او پاسخ داد که همه‌ی این سال‌ها سعی کرده حوادث آن دوران را با کمک روانشناس‌اش فراموش کند. او می‌گوید: اولین باری که قرار شد من اطلاعاتی درباره نوری به پلیس بدهم، این اولین اقدامی بود که در عمرم انجام می‌دادم. به همین دلیل زیاد فکر نکردم، از ترس این که روزهای وحشتناک گذشته به سراغم بیایند. بعد از مصاحبه با پلیس و اطلاعاتی که دادم می‌توانستم همین‌جا بایستم و جلوتر نروم. از طرفی دیدم اطلاعات زیادی دارم اگر بازگویی کنم حال‌ام بد خواهد شد. به‌خاطر این مجددا پیش روانشناس رفتم و موقعیت‌ام را توضیح دادم. از وی پرسیدم چه کار کنم که به من فشار نیاید. روانشناس به من گفت بهترین کار این است که یک‌بار برای همیشه همه فایل‌ها را باز کنی و دقیقا به آن‌ها نگاه کنی. هرچه که می‌دانی راحت بازگو کنی و بعد این فایل‌ها خودبه‌خود سر جای‌شان برمی‌گردند و شما می‌توانی با آن‌ها زندگی کنی. گفت اگر حرف‌های‌ات را نزنی و حرف دل‌ات را نگویی،  مثل یک غده در بدن‌ات می‌ماند و می‌گویی چرا نگفتی؟

نجفی در پاسخ به یالمارشون که از او می‌پرسد نوری را بعد از اعدام‌ها در چه مناسبت‌هایی دیده است، می‌گوید چند ماه بعد از اعدام‌ها، چند بار آن‌ها را به حسینیه بردند. برای این‌که حمید عباسی از “بچه‌ها” برای آزادی‌شان مصاحبه می‌گرفت. او را نه یک‌بار بلکه چند بار از چند متری دیده است. او می‌گوید در حسینیه هیچ‌کس چشمبند نداشت.

فریدون نجفی آریا در پاسخ به سئوال وکیل مشاورش که از او پرسید مصاحبه‌ها چقدر طول می‌کشید، گفت بستگی به این داشت که با چند نفر مصاحبه کند.

 او در پاسخ به سئوال دیگری که یالمارشون از او در باره مصاحبه‌های زندان اوین پرسید، گفت که حمید عباسی این مصاحبه‌ها را انجام می‌داد و به “بچه‌ها” می‌گفت: «شما هنوز گروه خودتان را قبول دارید و  روی همان مواضع قبلی‌تان هستید؟ اگر از زندان آزاد شوید و فعالیت سیاسی کنید و دستگیر شوید، شما را حتما می‌کشیم.»

او در پاسخ به سئوال یالمارشون که از او پرسید وقتی همه فهمیدند اعدام می‌کنند، چه جوی را برای زندانیان به‌وجود آورد، گفت همه چیز به هم ریخت. همه وحشت کرده بودند. همه می‌گفتند چرا می‌کشند؟! «مگر ما چه کرده‌ایم که می‌خواهند ما را بکشند؟!» او گفت آن‌هایی که طرفدار مجاهدین بودند، می‌گفتند چون مجاهدین حمله کرده‌اند، می‌خواهند ما را بکشند.  

یالمارشون گفت بنابراین او اسم آن‌را ” اضطراب مرگ” می‌گذارد.

نجفی در پاسخ به یالمارشون که از او پرسید تو می‌گوئی که این خاطرات به‌دنبال تو می‌آیند، گفت بعد از سی سال هنوز هفته‌ای و یا ماهی یک شب خواب می‌بیند نشسته و منتظر اعدام است، اما اعدام نمی‌شود. یا خواب می‌بینید برگشته ایران و دستگیرش کرده‌اند و می‌خواهند اعدام‌اش کنند. آنگاه می‌گوید: این در شرایطی است که من هرگز مبارزه علیه این رژیم نمی‌کنم. من ۳۰ سال است زن و بچه و کار دارم اما این رژیم دست از سر ما برنمی‌دارد.

وکیل مشاور دیگری از مسئولان فنی می‌خواهد که دوربین را روی متهم بگیرند تا شاکی او را به‌بیند. سپس از نجفی می‌پرسد آیا شهادت می‌دهد کسی را که می‌بیند، همان حمید عباسی است؟ شاکی پاسخ می‌دهد «کاملا.»

توماس سودرکویست، وکیل مدافع حمید نوری، با مقایسه صحبت‌های نجفی آریا در دادگاه و با پلیس، تمایزاتی می‌بیند و در باره آنها از نجفی سئوال می‌کند. او از شاکی می‌پرسد آیا به شهادت‌های قبلی از طریق پخش مستقیم گوش داده است؟ شاکی می‌گوید خیلی کم، فقط اخبار آن‌را دنبال کرده است.

سودرکویست از نجفی می‌پرسد آیا پیش از آن‌که به دادگاه بیاید، صحبت‌های‌اش با پلیس را خوانده است؟ شاکی جواب می‌دهد خیر.

او از نجفی می‌پرسد که عکس موکل‌اش را برای نخستین بار در کجا دیده است؟ شاکی جواب می‌دهد در شبکه‌های اجتماعی. او از شاکی می‌پرسد آیا عکس نوری را در صفحه مصداقی در فیسبوک ندیده است؟ شاکی می‌گوید به مسائل سیاسی کاری ندارد و از آن دوری می کند.

سودرکویست سپس به پاسخ او به پلیس در همین رابطه اشاره می‌کند که  گفته بود عکس نوری را در صفحه مصداقی و دیگران در فیسبوک دیده است.

نجفی پاسخ می‌دهد امکان دارد، اما او با خیلی‌ها از جمله رادیو فردا در فیسبوک دوست است. نمی‌داند که عکس را در صفحه چه کسی دیده است. برای‌اش مهم نیست که در کدام صفحه دیده است.

سودرکویست از شاکی می‌پرسد که آیا کتاب‌های زندان را خوانده است، شاکی پاسخ می‌دهد نه. او سپس شاکی را به پاسخ‌های‌اش به پلیس ارجاع می‌دهد که گفته بود تمام چیزهایی را که در رابطه با زندان منتشر شده است، خوانده است.  

شاکی در پاسخ می‌گوید برخی را خوانده است و برخی را نگاه کرده است.  

نجفی در پاسخ به سئوال سودرکویست که از او پرسید آیا کتاب‌های مصداقی را خوانده است، می‌گوید به آن‌ها نگاه کرده است که به‌بیند اسم‌اش در آن‌ها هست. 

سودرکویست در ادامه به تمایز تعدادی از تاریخ‌هایی که شاکی به دادگاه و به پلیس گفته است، از جمله تاریخ شروع اعدام‌ها اشاره می‌کند. رئیس دادگاه در یک مورد تناقض را قبول می‌کند.

او هم‌چنین به گفته‌های شاکی به دادگاه و به پلیس در رابطه با دیدن نوری در “راهرو مرگ” و در اتاق “هیات مرگ”  اشاره می‌کند. شاکی به پلیس گفته است که در “راهرو مرگ” صدای نوری را شنیده است و خود او را ندیده است. اما به دادگاه گفته که او را از زیرچشمبند در راهرو دیده است. شاکی، طبق گفته سودرکویست که به صحبت او با پلیس اشاره می‌کرد، به پلیس نگفته است که نوری را در اتاق “هیات مرگ” دیده است. 

شاکی در پاسخ به دادگاه گفت که در آن زمان وارد جزئیات نشده بود و همان‌گونه هم که در ابتدا گفته، بعد از صحبت با پلیس، خاطرات‌اش را مرور کرده و مسائلی را به خاطر آورده است.

دیده‌بان ایران،

نهاد اجرایی بنیاد ایران تریبونال

۱ اکتبر ۲۰۲١ برابر با ٩ مهر ۱۴۰۰