گزارش چهاردهمین جلسه دادگاه حمید نوری

امروز پنجشنبه، نهم سپتامبر ۲۰۲١ برابر با هجدهم شهریور ۱۴۰۰،  چهاردهمین جلسه رسیدگی به اتهامات حمید نوری، کمک دادیار زندان گوهردشت  و یکی از عوامل کشتار زندانیان سیاسی در این زندان در تابستان ۱۳۶۷، در دادگاه استكهلم برگزار شد.

جلسه امروز با سئوال وکیل مدافع حمید نوری از سیامک نادری آغاز شد. او از سیامک نادری سئوالاتی درباره فرعی 8، نقشه زندان گوهردشت، لباس اعضای هیئت مرگ وکامیون یخچال‌دار پرسید و به مقایسه صحبت‌های وی در دادگاه و با پلیس پرداخت.  

نادری در پاسخ به سئوال او که چه تاریخی به فرعی هشت رفته است، گفت که بیست مرداد به این بند رفته است. نادری در پاسخ به سئوال او که پرسید آیا این را  به پلیس  نیزگفته است، گفت:”بلی”.

نادری در رابطه با کامیون یخچال‌دار گفت که از لابلای نرده‌هایی که خم کرده بودند، پاسداری را دیده که در حال رفت و آمد بوده و او توانسته کیسه‌های بزرگی را به‌بینید که این پاسدار به داخل کامیون می‌انداخته. 

او در رابطه با خیرالله جلالی از نادری پرسید که آیا مطمئن است جلالی همان روز اعدام شده است؟ نادری گفت که از اعدام جلالی در آن روز خبر ندارد، اما وقتی بازماندگان را برگرداندند، خیرالله جلالی در میان آنان نبوده است.

سیامک نادری در پایان صحبت‌های‌اش گفت که به‌دلیل کمبود وقت از سه مورد شکنجه که از ناحیه حمید نوری متحمل شده، گذشته و به آن‌ها اشاره نکرده است.

محسن اسحاقی، شاکی دیگر پروند نوری، امروز در دادگاه حاضر شد و به سئوالاتی که از او شد، پاسخ داد. دادستان، کریستینا لیندوف کارلسون در ابتدا خود را به شاکی معرفی کرد و گفت او امروز به‌عنوان دادستان از او سئوال خواهد کرد. اما پیش از آنکه او سئوالات‌اش را آغاز کند، وکیل مشاورش کوتاه او را معرفی خواهد کرد.

یوهان یارلمارشون، وکیل مشاور محسن اسحاقی، او را به دادگاه معرفی کرد. او گفت: “محسن اسحاقی در سال ١۳۴۳در تهران متولد شد. دو برادر او نیز در این پرونده هستند. او در رابطه با سازمان مجاهدین دستگیر شد و هنگام دستگیری در سال ١۳۶١ هجده سال داشت و دانش‌آموز بود. او به ده سال زندان محکوم شد و دوران زندان خود را در زندان‌های اوین،  قزل‌حصار وگوهردشت گذراند. او پس از ده سال از زندان آزاد شد. او توضیح خواهد داد که چگونه نجات پیدا کرده است.”

دادستان از شاکی می‌پرسد، چه تاریخی و کجا حکم‌اش را به او ابلاغ کردند؟ او پاسخ می‌دهد ١۳ ماه پس از دستگیری‌ در آذر ١۳۶١، زمانی که در زندان قزل‌حصار بود، به او به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین، شرکت در تظاهرات و ضدیت با نظام، ده سال زندان می‌دهند.  

او در پاسخ به سئوال بعدی دادستان، می‌گوید اواخر سال ١۳۶۴ به گوهردشت منتقل شد. ابتدا به انفرادی فرعی ۴ و سپس بند عمومی١ و از آنجا نیز به بند جهاد فرستاده می‌شود.

دادستان نقشه زندان گوهردشت را به او نشان می‌دهد و از او می‌خواهد که محل این بندها را در نقشه مشخص کند، او نیز این کار را انجام می‌دهد. او در ادامه می‌گوید، یک روز بعد از آنکه به بند جهاد منتقل شدند، به انتقال‌شان به این بند اعتراض کردند. حمید عباسی(نوری) به بند می‌آید. در پاسخ به او که می‌پرسد به چه اعتراض دارند، به او می‌گویند زندانی سیاسی هستند و نمی‌خواهند در مجاورت زندانیان عادی باشند. عباسی می‌گوید: ما زندانی سیاسی نداریم. شما “منافق” و”ضدانقلاب” هستید.

اسحاقی در ادامه می‌گوید، یکی دو روز پیش از اعدام‌ها، خامنه‌ای که در آن زمان رییس جمهور بود، در نماز جمعه  می‌گوید “گروهک‌ها” در زندان شورش کرده‌اند و برخی جاها را نیز آتش زده‌اند. نمازگزاران به‌دنبال آن شعار می‌دهند: “منافق زندانی” اعدام باید گردد. او به دادگاه می‌گوید، همه در ایران می‌دانند هرگاه رژیم می‌خواهد دست به سرکوب و یا اعدام بزند، پیشاپیش زمینه آنرا در جامعه ایجاد می‌کند. او در ادامه می‌گوید، یک یا دو روز بعد از صحبت‌های خامنه‌ای، تلویزیون‌ها را از بندها بردند. او می‌گوید اعدام‌ها را از زندان اوین شروع کردند و دایی او را هفتم مرداد در این زندان اعدام کردند. او در ادامه می‌گوید اوایل مرداد۶۷  از رادیو می‌شنود که مجاهدین به غرب ایران حمله کرده‌اند.

اسحاقی در ادامه می‌گوید، لشکری و یک پاسدار به بند آنها می‌روند و همه را با خود به “راهرو مرگ” می‌برند. او می گوید همه چیز برای او در این راهرو غریب بود و به جز رفت ‌و آمد چند نفر، سکوت خاصی حاکم بود. او می‌گوید: “خیلی عصبی بودم. به  حاجی بابایی که در کنارم نشسته بود، گفتم از پاسدار بخواهیم یک سیگار بده بکشیم.” دوست‌اش می‌گوید: ما سیگار را ترک کردیم، ول کن. اسحاقی می‌گوید: “گفتم بابایی، ما را می‌کشند، بگذار سیگار آخری را هم بکشیم.”

اسحاقی در پاسخ به سئوال دادستان که از او در رابطه با رفتن‌اش به نزد هیات مرگ ‌پرسید، می‌گوید ناصریان او را صدا کرد و به نزد “هیات مرگ” ‌برد. به او می‌گوید چشمبندش را بردارد. هیات مرگ از او می‌خواهند خود را معرفی کند و سپس از او می‌پرسند: جمهوری اسلامی را قبول داری؟ سازمان‌ات را محکوم می‌کنی؟ انزجارنامه می‌نویسی؟ او پاسخ می‌دهد آری.  او را ناصریان به بیرون از اتاق می‌برد و در قسمت راست راهرو،  کنار دیوار می‌نشاند. او را سپس به اتاقی می‌برند و برگه‌ انزجارنامه را به او می‌دهند که امضا کند.

اسحاقی، زمانی که در باره رفتن‌اش به”راهرو مرگ” صحبت می‌کند، بغض می‌کند و نمی‌تواند به صحبت‌های‌اش ادامه دهد. رئیس دادگاه به او می‌گوید آرام باشد و هروقت آماده بود، ادامه می‌دهند.

اسحاقی تاکید می‌کند که چندین بار نوری را نه در تنها زندان گوهردشت، او را به کرات در زندان اوین نیز دیده است.

دانیل مارکوس، یکی از دو وکیل مدافع حمید نوری نیز از اسحاقی سئوالاتی پرسید و به مقایسه صحبت‌های وی در دادگاه و با پلیس پرداخت.  

او در ادامه، درباره ورزش دسته‌جمعی و فرستادن زندانیان برای تنبیه به سلول انفرادی و اتاق گاز از اسحاقی سئوال کرد. اسحاقی توضیح داد، به‌عنوان تنبیه، چهار یا پنج بار به اتاق گاز رفته است.

وکیل حمید نوری از محسن اسحاقی پرسید آیا او دیده که نوری زندانیان را کتک بزند؟

اسحاقی این موضوع را تایید کرد.

وکیل مدافع نوری به بخشی از صحبت‌های محسن اسحاقی استناد کرد که به‌گفته او با صحبت‌های اولیه او در بازجویی پلیس تناقض دارد. وکیل نوری هم‌چنین در مورد لباسی که نوری به تن داشته از اسحاقی پرسید و او گفت معمولا پیراهن و شلوار داشت یا یک کت خاکستری می‌پوشید با یک ته ریش کوتاه.

دیده‌بان ایران،

نهاد اجرایی بنیاد ایران تریبونال

٩ سپتامبر۲۰۲١ برابر با ١۸ شهریور ١۴۰۰